اتحدوا
اسلام
شبيه صائبِ صاحب سخن قصيده نوشت نه چند مثنوي و قطعه و غزل ، بايد عبا ، نه ... اينكه گداي شما شدم كافيست تفضلي ! كه فقط از تو خوانده ام يك عمر زلال اشك مرا از تبار كوثر كن به قفل بسته كليد اجابت است اينجا به دلنوازي جان در رواق او بنشين بكوش تا پرِ پروانه اش شوي ، زيرا زلال اشك تو از چشمة خلوص دل نه ديدن حرم و قبر و صحن و گلدسته دوباره كسبِ ثواب هزار حج كردم ببين كه حال و هواي حرم چه عرفانيست به لطف گنبد و گلدسته هاي زر پوشش كجاست روضة رضوان به غير از اين مرقد صداي پر زدن بال جبرئيل است اين حديث سلسله از يادمان نخواهد رفت هزار مرتبه شكر خدا كه نور تو كتاب رأفت و مهرت پر از حكايتها ز يادِ مردمِ سايه نشين ايوانت سلام ! مظهر يكتاي « ليس إلا هو » سلام ! حضرت خورشيد ! ماهِ يوسف رو مقام عصمتتان « إنما يريد الله » شبي نشان بده از باب « يطمئن قلوب » دخيل گريه ببنديد زائران اينجا چگونه ضامن دلهاي ما نخواهد شد خوشا به حال كسي كه شبيه اهل نظر غباري از اثر رفت و آمدش شايد هميشه باغ لبش غنچة تبسم داشت اگر امام رئوف است ، بسكه همواره براي رزق تمامِ كبوتران شهر هر آنكه جرعه اي از جام معرفت نوشيد و هر فرشته براي تبرك بالش براي ما به جز اين آستان پناهي نيست * دوباره نغمة نقّاره خانه مي آيد كجاست گوش دلي تا كه بشنود هر روز دو بال پر زدنت را قنوت اشكت كن دوباره پنجره فولاد و إذن كرب و بلا دوباره روضه گرفتند زائران اينجا رهاست در نفس اين حرم شميم ياس
نظرات شما عزیزان:
سخن به مدح تو بايد فصيح و كامل گفت
هم از شكوه مقامت ، هم از فضائل گفت
غزل غزل سر زلف تو را چو بيدل گفت
كه شرح قصة حسن تو در رسائل گفت
حديث حسن تو كي مي توان چو دعبل گفت
و من نگفته ام و هر چه بود اين دل گفت
در آسمان دو دستت مرا كبوتر كن
*
كه آستانة جود و كرامت است اينجا
چرا كه قبر مسيحاي عترت است اينجا
پر از تلأ لؤ شمع هدايت است اينجا
هميشه إذن دخولِ زيارت است اينجا
هدف وصال حقيقي حضرت است اينجا
طواف قبرِ تو يا ثامن الحجج كردم
*
پر از بلور و كبوتر پر از چراغانيست
هميشه صحن حرم پر فروغ و نورانيست
كجاست جنت الأعلي اگر كه اينجا نيست
در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانيست
ولايتت به خدا شرطي از مسلمانيست
چراغ زندگي مردمان ايرانيست
نظيرِ قصة آن پير مرد سلمانيست
نرفته خاطره هاي نماز بارانت
*
قسم به اشهد أن لا اله الا هو
به چشم خسته مان گوشه اي از آن ابرو
به حلقه هاي ضريح مطهر از هر سو
رئوف شهر كه كرده ضمانت آهو
به خدمت حرمش گيرد از مژه جارو
شبيه فرش حرم بر روي سرش باشد
*
كه خنده با لب نورانيش تفاهم داشت
تمام عمر شريفش ، مكارم الأخلاق
به لحظه لحظة اوقات او تجسم داشت
به سينه دغدغة مشكلات مردم داشت
حياط خانة آقا هميشه گندم داشت
سري به خاك قدوم امام هشتم داشت
به خاك راه امامِ رضا تيمم داشت
از آسمانِ حرم تا بهشت راهي نيست
تويي كه اين همه دارالشفايِ دل داري
نرفته از حرمت نا اميد بيماري
شفا گرفته كسي با تفضّلت ! آري
از اين ترنم نقاره بانگ بيداري
ببين براي پريدن عجب سبكباري
ميان صحن حرم شد چه گريه بازاري
بياد مشك عطش نوش و خشك سرداري
به ياد علقمه و قبر حضرت عباس
Power By:
LoxBlog.Com |